( ​​Raana Maskanmeidan ( Poet and Writer

 به وب سایت رسمی رعنا مسکن میدان ( شاعر و نویسنده ) خوش آمدید 

به نام خداوند مهربان​​​​​​​

آدم...

همیشه از آدم می ترسم ، می ترسم بیاید و با من آشنا و دوست شود و مرا دلبسته کند و در اوج شیدایی رهایم کند و دلشکسته با شعرهایم تنهایم بگذارد و من بمانم و دنیایی شعر که از اشک هایم می بارد...آدم همیشه برای من ترسناک است چون تنها موجودی است که توانسته دلم را ، این لطیف ترین را ، این شیشه ای ترین را بارها بشکند و له کند و روحم را در حالی پریشان ترک کند...اما طبیعت، اما گل ها، اما درخت ها، اما گربه ها، اما پرنده ها، اما دریا و حتی گرگ ها و...همیشه با من مهربان بوده اند، همیشه نوازشگر بوده اند، همیشه رفیق بوده اند، همیشه مانده اند و هرگز دلم را : این لطیف ترین را، این شیشه ای ترین را نشکسته اند و مرهم شده اند بر تمام زخم هایی که بر قلب و روحم آدم زد! حالا من به پاس دیدن این رفاقت ناب از طبیعت، هرگز گلی را نخواهم چید، گربه ای را نخواهم راند، شاخه ای را نخواهم شکست، آبی را گل آلود نخواهم کرد و از گرگی نخواهم ترسید و به پای طبیعت پیر خواهم شد...دریا، آسمان، باران، گربه، پروانه و گرگ و در کل طبیعت : دوستتان دارم تا ابد...

 

نوشته های اخیر

دسته بندی ها