چه زندانی درون خود شدی ای دل!
درِ این دنیای بی محبت را باید بگیرند گِل
ببین جشن دنیا برپاست برای عاقل و جاهل!
عشق برای تمام لذت ها و شادی ها هست قاتل
ای دل، خودت را دیده ای مانده ای تنها در ساحل؟!
تمام پر زدن هایت، شوق و رنج هایت شدند باطل
چه شد از عمری مهربان بودن، تو را حاصل؟!
این دنیای پر از نامردی ها و دورویی ها برای
سادگی ها و خوبی ها نیست ارزشی قائل!
نرنج ای دل،آخر منزل برابر می شود برای دارا و سائل و
خداوندی است بر دنیا حاکم که هست قادر و عادل
برای شاعری حساس، دنیا ندارد هیچ زیبایی جز دل
اگر اهل دلی، عاشق باش و در جمع ما بیا داخل
دلم، دوستت دارم چون با تمام رنج هایت
فقط به محبت کردن و صداقت داشتن هستی مایل...