فصل پایان اشک و انتظار و برگشت پرندگان مهاجر
فصل تبدیل مرگ به زندگی و نو شدن و آرامش خاطر
فصل سرودن شعرهای عاشقانه توسط قلب و احساسات شاعر
فصل دیدن هنرمندی خداوند پاک و مهربان و قادر
فصل جوانه زدن شاخه های خشکیده ی درختان و معجزه
فصل استشمام هوای تازه با باز کردن پنجره
فصل نوازش گوش های دل با آواز خوش چلچله
فصل دیدار با شکوفه های رنگارنگ و جشن و هلهله؛
بهار،عزیزم، تو دوباره می آیی و من غرق در تفکر می شوم، غرق در عشق به خدایی که با نهایت قدرت از دل خاکی که با سردی زمستان مرد، هزاران هزار میلاد را رقم می زند! بهار، نازنینم، تو می آیی تا با بارانت تمام سردی ها و سیاهی های زمین را بشوری و ببری، بهار، ای بهترین، تو، بی اندازه دل انگیزی، بی اندازه شادی، بی اندازه خاطره انگیزی، بهار، خدای یکتا، تو را به زیباترین شکل می کند رنگ آمیزی... بهار، تو با آمدنت عطر روح بخش و خاص گل ها را در هوا پخش می کنی و تو بسیار شگفت انگیزی! بهار، قدم بر قلب های ما می گذاری، بهار، آمدنت مبارک، بهار، به قلب ها آرامش و سبزی و نشاط و زندگی ببخش و روح ها را با رایحه ی عشق معطر کن،
بهار جان، عزیزم، ای مایه ی امید، خوش آمدی...