نبودی و وقتی نبودی ، گل های لطیف باغ قلبم
از بس چشم انتظار ماندند ، خشک شدند
احساسات عمیق روح حساسم از دیدنِ
جای خالی مهربانی تو ، به سمت نابودی پل شدند
ماهی های قرمز عاشق به اقیانوس نرسیدند و
اسیر تنگنای سیاه و حزن آورِ حوض شدند
تمام اشک هایم با ترحم تبدیل به بغض شدند و
نفسم بند آمد ، قلبم به درد آمد و نبضم نزد و
کاکتوس های درد جایگزین گل های زیبای رُز شدند...