( ​​Raana Maskanmeidan ( Poet and Writer

 به وب سایت رسمی رعنا مسکن میدان ( شاعر و نویسنده ) خوش آمدید 

به نام خداوند مهربان​​​​​​​

پرنده...

گاهی دلم می خواهد پرنده ای داشته باشم ولی ناگهان از خودم می پرسم: من و قفس؟! نه ، من از قفس بیزارم ، از هرچه که بخواهد آرزوی موجودی زنده را نابود کند ، بیزارم...ولی خودمانیم پرنده داشتن ، حس زیبایی است، پرنده ای کنارت زندگی کند، از دستت دانه بردارد و مهربانی تقسیم شود...چه دلنواز و زیباست هم نشینی با موجودی که پرواز را بلد است، پرواز را عمیق می فهمد و آسمان را لمس کرده است...ولی پرنده زمانی زیباست که در آسمان پرواز کند و به آرزویش که در آغوش کشیدنِ آسمان با حجم لطیف پرهایش است برسد...اگر پرنده، بی قفس، می ماند اتاقم را پُر از پرنده می کردم و از پرنده، پرواز را یاد می گرفتم...انسان برای هر چه آزادی است، قفس درست می کند حتی برای عشق... پرنده در قفس هم  می خواند ولی همیشه غمگین است و پرواز می خواهد...قفس در خانه ی هیچ انسانی زیبا نیست ، قفس : ترس است ، درد است ، ویرانی است...قفس یعنی پرنده نمی خواهد روی زمین باشد ولی به دلیل خودخواهیِ انسان حکمش : تا ابد، روی زمین می مانی است و این اجبار به دور از آداب میزبان و لطف و مهمانی است...پرنده در قفس و بدون پرواز، فقط یک قربانی است...

نوشته های اخیر

دسته بندی ها