بگذار تمام آدم ها فکر کنند که نمی فهمی، وقتی که فهمِ آن ها در نگاهشان نهفته نه در قلبشان!بگذار با سنگدلی بال های رویاهایت را بچینند وقتی که احساس متفاوتت را نمی بینند و پرواز فقط بال زدن معنی می شود در افکارشان!بگذار عشق را نفهمند و غرق باشند در هوس هایشان...فهمیدن ، عشق ، پرواز ، احساس : درد دارند، غم دارند، زخم دارند...بگذار فقط آسایش و غرور و خودخواهی باشند در وجودشان، بگذار خوش باشد خیال خامشان، بگذار خالی از عشق باشد قلبشان و پر از پول باشد فقط حسابشان! بگذار نفهمند چه فرقی دارد نانِ خشک خوردنِ با حس عشق در کلبه ای کوچک با نِشستن با دلی بی عشق و راحت در کاخشان، بگذار یکسره حساب و کتاب کردن باشد کارشان ، بگذار هیچ گل سرخی نروید در باغشان و بگذار نفهمند که مرگ، دقیق نشسته پشت سرشان و دارد شدید می خندد به حالشان... بگذار فکر کنند که نمی فهمی...این نفهمی خیلی با ارزش تر و لذت بخش تر از فهم آن هاست...